محرم94 / نوحه (سبک دوم)
حی علی العزا
ای خون خدا میبندم پیمان با تو
میمانم حسین من تا پای جان با تو
شد زنده اسلام از مکتب تو ، «هیهات منا الذله» بر لب تو
کوه صبر و عزت زینب تو ، ای حسین جان
تو بر روی خاک افتادی بیسر
تا شد ماندگار دین پیمبر
مدیون توایم تا روز محشر
ـــــــــــــــــــــــــ
دلها میشود خیمهی عزای تو
زنده میشود یاد کربلای تو
میخوانم با قلبی غرق ماتم ، اَلسَّلام ای آبروی عالم
اَلسَّلام ای شهید محرم ، ای حسین جان
این دل را بخر با یک نگاهت
من را هم ببر تا خیمهگاهت
تا آخر شوم شهید راهت
::
غریب کوفه
آنکه در وفا یکتا و بیبدیل است
سفیر حسین، مسلم بن عقیل است
محشری در کوفه کرده برپا ، میبرد بر لب نام علی را
شیوة رزم او مثل مولا ، مثل مولا
چشم آسمان مانده در حیرت
از ایثار این شهید عزت
از او جاودان راه شهادت
ـــــــــــــــــــــــــ
بین کوچهها مانده بییار و تنها
میگوید حسین به سوی کوفه میا
وعدههای کوفیان دروغ است ، بازار دین فروشی شلوغ است
عشق و وفا اینجا بیفروغ است ، بیفروغ است
خورشید وفا به کوفه میا
مصباح الهدی به کوفه میا
ای خون خدا به کوفه میا
::
کاروان عشاق
خاک کربلا تو قبلهی آفاقی
تو از ابتدا وعدهگاه عشاقی
تربت تو مُهر عرشیان است ، سینهات مزار آسمان است
نام تو با حسین جاودان است ، جاودان است
در خاک تو عشق میشود معنا
برپا میشود محشر کبری
کعبهی همه میشود اینجا
ـــــــــــــــــــــــــ
میآید حسین میشوی میزبانش
یک قافله دل همره کاروانش
سِرِّ حق با خونش میشود فاش ، جان ما فدایش میشد ای کاش
کربلا با زینب مهربان باش ، مهربان باش
پرپر میشود لاله و نرگس
هستی مقتل یاران مخلص
عون و جعفر و حبیب و عابس
::
یاس سهساله
بعد از تو شده کُلُّ یومٍ عاشورا
آوردم به شام پیام کربلا را
دارم شور اشک و ناله هر دم ، با اینکه دلخون از رنج و دردم
کاخ فتنه را ویرانه کردم ، ای پدر جان
گرچه از غم تو جان به لبم
از هجران اگر در تاب و تبم
اما یاور عمه زینبم
ـــــــــــــــــــــــــ
بیتو این همه رنج و صبوری سخت است
بین غصهها، غصهی دوری سخت است
در ماتمت ای ماه رقیه ، سر شد عمر کوتاه رقیه
بر راهِ تو نگاه رقیه ، ای پدر جان
امشب ای پدر چشم انتظارم
با تو تا سحر درد دل دارم
آخر میشود اینجا مزارم
::
آزاده کربلا
میخرد مرا چشم ذره پرورت
روسپیدم از فیض نام مادرت
سویت آمدم با روسیاهی ، ببین دارم دل غرق آهی
مرا زیر و رو کن با نگاهی ، با نگاهی
من هم میشوم ، حرّ راه تو
عاقبت به خیر ، با نگاه تو
هستم یا حسین ، در پناه تو
ـــــــــــــــــــــــــ
سویت آمدم اما با سر به زیری
دارم آرزو دست مرا بگیری
تا ابد از تو شرمنده هستم ، راه چاره بر روی تو بستم
دل کودکانت را شکستم ، ای حسین جان
از آن لحظه که دل بر تو دادم
از بند همه عالم آزادم
شکر حق که در پایت افتادم
یادگار مجتبی
دیگر نوبت جانفشانی من است
این غروب خوب هنگام پر زدن است
میشوم فدایی عمویم ، سهشعبه زد بوسه بر گلویم
دیگر رسیدم به آرزویم ، آرزویم
شب غصهام آخر سحر شد
غرق خاک و خون این بال و پر شد
در راه عمو دستم سپر شد
ـــــــــــــــــــــــــ
از قافلهی شهیدان جا ماندم
دلشکسته در بند غمها ماندم
آنان که دل از دنیا بریدند ، به سالار شهیدان رسیدند
تا کربلای او پر کشیدند ، پر کشیدند
یادشان بهخیر، آسمانیها
مردان خدا، جمارانیها
همت، باکری، همدانیها
::
ماه قبیله
من سرودهام زیباترین غزل را
معنا میکنم أحلی من العسل را
جان قاسم ارزانی یار است ، عموجان دل من بیقرار است
شهادت در راهت افتخار است ، افتخار است
طوفانی به پاست از رجزهایم
میجنگم ولی جای بابایم
نائب حسن در کربلایم
ـــــــــــــــــــــــــ
ای عمو بیا حال قاسم را ببین
بین خاک و خون پا میکشم بر زمین
گرچه قاسم در خون آرمیده ، زیر تیغ دشمن قد کشیده
عالم غریبی چون تو ندیده ، ای عمو جان
بالای سرم میآیی اما
در غوغای این غروب غمها
بین دشمنان میمانی تنها
::
شهید ششماهه
گریههای تو شد خطبهای طوفانی
روی دست من داری رجز میخوانی
آمدهای میدان اصغر من ، تا باشی آخرین یاور من
تا باشی لالهی پرپر من ، اصغر من
گواهِ من است خون گلویت
عالم پر شود از عطر و بویت
رسوا میشود اما عدویت
ـــــــــــــــــــــــــ
رفتهای به خواب در بین آغوش من
گریه کن کمی لالهی خاموش من
غنچهام رنگ خزان گرفتی ، صبر و تاب از باغبان گرفتی
از قلب بابا توان گرفتی ، لالهی من
غصهی دل من بیحساب است
بیتو خیمهها در تب و تاب است
تا ابد خجل از لبت آب است
::
آینه محمد(ص)
خلق و خوی او همانند پیغمبر
دلاوری و هیبتش مثل حیدر
گویا مولا آمده به میدان ، ذوالفقار نگاهش رجزخوان
لشکر کوفیان شد هراسان ، شد هراسان
صبح کربلا محو صدایش
میبیند پدر قد و بالایش
دارد إن یکاد روی لبهایش
ـــــــــــــــــــــــــ
پیش چشم من رفتی به سوی منا
ای جان من ای اسماعیل کربلا
دیدم دشمن آمد بیمحابا ، دیدم پیکرت را ارباً اربا
ببین بر لب آمد جانِ بابا، جان بابا
برخیز و ببین طاقت ندارم
بالای سر تو بیقرارم
روی صورتت صورت گذارم
::
سقای عطشان
به ظاهر اگر دست سقا افتاده
اگر چه به خاک صاحب لوا افتاده
اما تا قیامت ایها الناس ، تا روزی که باشد عشق و احساس
رَفَعَ اللهُ رَایةَ العَباس ، یا اباالفضل
ای صاحب لوا، ای حامی دین
ما یار توایم برخیز و ببین
نیفتاده آن بیرق بر زمین
ـــــــــــــــــــــــــ
رفتی و حرم در غمت خون گریه کرد
حتی آن علم در غمت خون گریه کرد
پناه اهل خیمه تو بودی ، اما در علقمه پر گشودی
ای کاش امیدم برگشته بودی ، یا اباالفضل
در خیمه هنوز قحطی آب است
غرق تاب و تب طفل رباب است
بعد از تو دگر غم بیحساب است
::
عاشورا
اُریدُ الصَّلاح فِی اُمَةِ الاِسلامِ *
لا أخافُ مِن عَدُوٍّ فِی قِیامِی
اَلقَتلُ لِاَهلِی کانَ عادَه ، لا اَرَی المَوتَ الا سَعاده
وَ یَعرِفونَنا بِالشَّهادَه ، بِالشَّهادَه
لا اُبایِعُ مِثلَ یَزیدِ
وَ لَو کُنتُ فِی ظُلمٍ شَدیدٍ
اَنا شَهیدٌ وَ ابنَ شَهیدٍ *
(** در پـایـان مصـرعهـای شـعر عـربی هـر جـا مصـوت کــوتاه باشــد،
به صورت مصوت بلند خوانده میشود. مثلا در اینجا الاِسلامِ الاِسلامی
و شهیدٍ: شهیدی خوانده میشود.)
ـــــــــــــــــــــــــ
برادر ببین چشمان خواهرت را
از زینب نگیر نگاه آخرت را
ای کاش امشب دیگر سر نیاید ، دم وداع آخر نیاید
روز غربت خواهر نیاید ، ای برادر
به خواهر بده جان ای مسیحا
من میمانم و دلواپسیها
چه کنم حسین با بیکسیها
::
شام غریبان
حیران عالم از صبر و وفای زینب
کربلا شده کرب و بلای زینب
گرچه یک دنیا غم دیده اما ، میگوید در اوج این بلاها
و ما رَأیتُ الا جمیلا ، ای خدایا
سلام خدا بر بانوی نور
بر آن خطبه و حماسه و شور
سلامٌ علی زینب الصبور
ـــــــــــــــــــــــــ
جسمت روی خاک در این بیابان حسین
خواهرت گرفت شام غریبان حسین
آتش زد دشمن بر خیمهگاهت ، برخیز و ببین که چشم به راهت
ماندهاند اطفال بیپناهت ، ای برادر
زخم قلب من بیالتیام است
قصهی غم تو ناتمام است
اندوه و بلا علی الدوام است
::
محمدرضا رضایی