ای التیام سیلی / زمزمه فاطمیه
امید قلب خسته در این شب سیاهی
در راه ماندهای را دریاب با نگاهی
دیگر بیا که بیتو از دست رفتهام من
ای وای از تباهی ای وای از تباهی
ـــــــــــــــــــــــــ
افتاده بودم از پا در جادهی غم اما
دادم به خود تسلا دیگر نمانده راهی
در سایهسار لطفت جایی برای ما هست؟
با دل چه کرده بیتو شبهای بیپناهی
ـــــــــــــــــــــــــ
برگرد ای انیسِ شبگریهی مدینه
عمریست مانده آقا بر راه تو نگاهی
ای التیام سیلی، با چشمهای نیلی-
مادر تو را صدا زد هر شام و صبحگاهی
ـــــــــــــــــــــــــ
یک گوشواره گم شد در بین کوچه و رفت
یک گوشواره از دست در غارتِ سپاهی
انگشتری به دست تو دوخته دمادم
چشمان حسرتش را از بین قتلگاهی